1- سالن پر بود از میزهای گرد کیپ هم. دور هر میز چهار صندلی. روی هر میز یک بازی و روی یکی از صندلی ها هم یک نفر که بازی را به ماهایی که بازدیدکننده بودیم یاد میداد و بعد هم با هم مینشستیم به بازی کردن. من و سارا هم هی میز به میز طول نمایشگاه را طی کردیم و محض خستگی در کردن هم که شده گفتیم بشینیم پشت یکی و کمی بازی کنیم. پسر و دختر هم سن و سال خودمان بودند. پسر داشت بازی را برایمان توضیح میداد و دختر هم بنا بود موقع بازی بهمان اضافه شود تا هیجان بازی را بالا بازی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

قلب شکسته حیوانات اندر تخیلات فروشگاه اینترنتی فرش وبسایت طرفداران مریم قاسمی best-sites هشتاد و پنج - تبادل لینک رایگان درد موزیک باران دانلود خبر های روز دنیا